English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7376 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
honey comb U خانه خانه کردن
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
honeycomb U خانه خانه
housing U خانه ها
her house U خانه اش
shack U خانه
alveolate U خانه خانه
shacks U خانه
lar U خانه
honeycombs U خانه خانه
lares U خانه
double-fronted U خانه دو در
materfamilias U زن خانه
domiciles U خانه
domicile U خانه
cells U خانه
tersellated U خانه خانه
rooms U خانه
room U خانه
quarterage U خانه
cellulated U خانه خانه
cell U خانه
her house U خانه ان زن
pigeon hole U خانه
furnace house U خانه
pieds-a-terre U خانه
pied-a-terre U خانه
houseroom U جا در خانه
within doors U در خانه
pigeon-holes U خانه
pigeon-hole U خانه
cloisonne U خانه خانه
cellular U خانه خانه
homes U خانه
house U خانه
housed U خانه
houseless U بی خانه
i was under his roof U در خانه
roommates U هم خانه
unsheltered <adj.> U بی خانه
roommate U هم خانه
socket خانه
sockets U خانه
checkered U خانه خانه
dwellings U خانه
dwelling U خانه
lodge U خانه
lodged U خانه
lodges U خانه
door-to-door U خانه به خانه
home U خانه
houses U خانه
door to door U خانه به خانه
disorderly house U خانه بدنام
coffee house U قهوه خانه
convalescent home U نقاهت خانه
house work U خانه داری
coffee room U خوارک خانه
house top U بام خانه
dishouse U بی خانه کردن
delivery to the home U تحویل در خانه
coffeehouse U قهوه خانه
custom house U گمرک خانه
house to let U خانه اجارهای
coffee shop U قهوه خانه
dacha U خانه ییلاقی
disorderly house U فاحشه خانه
gambling house U قمار خانه
gaming house U قمار خانه
domicil U مقر خانه
goodwife U کدبانوی خانه
steading U خانه با متعلقات
homemaker U خانه دار
homebred U خانه پرورده
grummet U شاگرد خانه
gynaeceum U خانه اندرونی
poor house U گدا خانه
fuse block U خانه فیوز
freemasons hall U فراموش خانه
earth house U خانه زیرزمینی
domatophobia U خانه هراسی
house to get U خانه اجارهای
domiciliary U مربوط به خانه
frater U سفره خانه
domiciliate U خانه مسکن
door lock U کلید خانه
house agent U دلال خانه
dwelling construction U خانه سازی
dwelling house U خانه مسکونی
home born U خانه زاد
brothel U فاحشه خانه
statehouses U خانه ملت
farm house U خانه رعیتی
farmhouse U خانه رعیتی
farmhouses U خانه رعیتی
mobile home U خانه متحرک
mobile homes U خانه متحرک
domestic U خانه دار
boy U خانه شاگرد
boys U خانه شاگرد
furniture U اثاث خانه
cottage U خانه روستایی
cottages U خانه روستایی
houseboat U خانه قایقی
houseboats U خانه قایقی
refineries U تصفیه خانه
statehouse U خانه ملت
thrift U خانه داری
armouries U اسلحه خانه
brothels U فاحشه خانه
call house U فاحشه خانه
whorehouse U فاحشه خانه
homework U تکلیف خانه
armoury U اسلحه خانه
pantries U ابدار خانه
pantry U ابدار خانه
eye socket [خانه چشم]
housemother U زن صاحب خانه
housemothers U زن صاحب خانه
laundries U رختشوی خانه
laundry U رختشوی خانه
matron U زن خانه دار
matrons U زن خانه دار
economical U خانه دار
baby house U عروسک خانه
bawdy house U جنده خانه
bawdy house U فاحشه خانه
bindery U صحاف خانه
bookbindery U صحاف خانه
bordel U فاحشه خانه
brick yard U اجرپز خانه
butler pantry U ابدار خانه
cabana U خانه کوچک
camera obscura U تاریک خانه
caserne U سرباز خانه
chancery U دفتر خانه
chequer U خانه شطرنج
chop house U خوراک خانه
coach house U کالسکه خانه
armory U اسلحه خانه
alveolus U شش خانه حبابچه
schoolhouse U خانه مدیراموزشگاه
schoolhouses U خانه مدیراموزشگاه
canteen U سفره خانه
canteens U سفره خانه
observatories U رصد خانه
observatory U رصد خانه
menage U خانه داری
builder U خانه ساز
builders U خانه ساز
department U وزارت خانه
departments U وزارت خانه
active cell U خانه کاری
refinery U تصفیه خانه
coach house U درشکه خانه
boathouse U قایق خانه
bastel U خانه مستحکم
bastle U خانه مستحکم
bell-cote U ناقوس خانه
bell-gable U ناقوس خانه
bangaloid growth U خانه ییلاقی
checker U خانه شطرنج
colombarium U کبوتر خانه
double-pile house U خانه دو خوابه
English cottage U خانه ویلایی
farm-house U خانه رعیتی
hermitage U خانه زاهد
out <adv.> U بیرون از خانه
The house burned down . U خانه سوخت
boathouses U قایق خانه
home-grown U محصول خانه
homeowner U صاحب خانه
house arrest U بازداشت در خانه
houseboy U خانه شاگرد
Recent search history Forum search
1آشپز خانه كثيف است و نامرتب
2لب آب
2لب آب
1recreationist
1 رفتن به خانه
1when does the bus go to my father's home?
0حق دخل و تصرف در کالا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com